مدح و وفات حضرت خدیجه سلاماللهعلیها
شـروع میکـنم این بار هم به نـام خـدا گذشته از خودش این زن به احترام خدا یـگـانه بـانی والا مـقـام دیـن بـانـوست فرا گرفـته از او شیعه درس عزّت را رسـانـده است به اوج کـمـال هـمّت را خـدیجـه ایـده و رفـتـار مـکـتـبـی دارد کریمه بودنش از سفرهاش نمایان است خـدیجه بین زنـان اولین مسلـمان است اگرچه ساکن دنـیاست شـأن او بالاست خدیجـه مـادر دینپـرور است بیتردید از این جهت پسرش حیدر است بیتردید امــیــد مـیرود آنروز مــادری از او زبان زد است در اسلام جان فشانی او تــمــام، وقـف نـبـی بـود زنـدگـانـی او نبی که چهرهاش از سنگها جراحت داشت هزار حـیف که آن سال حـزن پیدا شد خـدیجـه رفـت و بـساط عـزا مهـیـا شد خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود گرفت ماتـم او فرش و عرش اعـلا را ســیــاه کـرد بــرای رســول دنــیــا را سـپـرد هیچ کـسی داد بر سـرش نـزند |